قبل از همت برای حل تعارض، آیتم های بروز تعارض را مدیریت فرمایید.
تصور عمومی مطابق آن می باشد که والد بودن و تربیت فرزندان خصوصیتی می باشد که بعد از تولد فرزند به والدین اعطا می گردد. در حالی که والد بودن یک مهارت میباشد و مثل هر مهارت دیگر نیاز به فراگیری دارااست. والدین در بالا نمیدانند در مقابل رفتارهای نامناسب فرزندان چه برخوردی دکتر روانشناس بکنند و با تمسک به روشهای سنتی گاه منجر تشدید آن میگردند.
من هرگز با پدر و مادرم اینگونه حرف نزدم. شما این پاراگراف را از پدر و مادر ها بسیار می شنوید که کاملاً هم صراحت دارد. از آنجا که والدین گاهی با رفتارهای بسیار ناخوشایندی از سوی فرزندان خود روبرو میشوند بدین منفعت میرسند که شاید در تربیت فرزندانشان غلط کرده اند.
پدر و مادران به این منفعت رسیدند که چنانچه خوف و تنبیه از میدان یاد دادن و تربیت فرزندان برداشته شود، بچه ها به بزرگسالانی خوب، شادتر و مهربان تر تبدیل خواهند شد. این نظر درست بود ولی نقص بزرگتری را موجب شد و آن اینکه نوپا ها درصورتی که از امکان تنبیهی مشقت بار که جای خود را در روانشناسی نوین به ارائه تقویت منفی یا محروم سازی داده می باشد نگران نباشند و برخلاف خردسال ها نسل پیش از پدر و مادر خود حساب نبرند در بدخلقی و شکایت کردن مداوم، آزاد خواهند بود.
در نسل پیشین، بچه ها می دانستند مرزی وجود دارد که نمی توانند از آن فراتر فرایند حتی زمانی که تنبیه بدنی در فعالیت نبود خردسال ها نتایج ناگفته و ناشناخته رفتارشان را همواره در نظر داشتند.
به لحاظ میرسد اینگونه راهکارها کم و بیش مؤثر واقع می شوند،اما تأثیر آنها در اطاعت فوری بسیار کمتر از خوف از تنبیه بدنی خواهد بود. با تهدیدهای ملایم یا فارغ از آن فرزندان امروزی به احتمال زیاد بی درنگ از فرمان تبعیت نخواهند کرد. اگرچه طفل ها دیگر آنگونه که در اثر هراس از تنبیه بدنی ممکن بود از پدر و مادر اطاعت کنند،از مراد های والدین خود پیروی نمی کنند البته باز هم پدر و مادران اینک و همیشه توانایی و نفوذ کافی برای پرورش فرزندانی که به شیوه تربیتی مورد نظر آنان خلق و خوی کنند خواهند داشت.این توانگری از وابستگی خود به خودی و علاقه فی مابین پدر و مادر و فرزندان سرچشمه می گیرد و ازآنجاکه این وابستگی بسیار ژرف میباشد قدرتی که از آن برمیخیزد نیز برای خریدن همگی هدف های تربیتی بیش از اندازه کافی هست.
پدر و مادر جداگانه از هر گونه نفوذ بر پایه ی خوف، توان زیادی بر فرزندان خود دارند. فقط مورد نیاز هست بدانند این قدرت و نفوذ خود را به چه شکل بکار گیرند. بسیار بهتر می باشد که تنبیهات شدید، دیگر به عنوان بخشی از مجموعه تعلیم و تربیت پذیرفتنی نیست، زیرا این تنبیهات فقط بازدارنده هایی را بر خوی فرزندان تولید می کنند که بر پایه ی ترس به وجود میآیند، هراس از آنچه سایرافراد ممکن میباشد نسبت به او انجام دهند.آنچه این تنبیهات به خردسالان فراگیری داده است یا خواهد داد این می باشد که مراقب باشند گیر نیفتند.در واقع این طرز تربیتی هیچ بهبودی در فهم و دوراندیشی حقیقی فرزندان ایجاد کرد نخواهد کرد.
بسیار اساسی میباشد که متاسفانه هر تنبیهی از قیمت و عنایت مشقت دادن به انسان می کاهد. به این استدلال ساده که تنبیه کردن همان رنج دادن عمدی سایرافراد میباشد. پدر و مادر قرار می باشد در دنیای فرزندشان خوبی ها را به او عرضه کنند. پیام ضمنی رفتاری که با قصد و نیت برای آن ها مشقت ساختوساز می کند این می باشد که مشقت دادن وسیله ای پذیرفتنی برای رسیدن به هدف می باشد. تنبیه کردن به عنوان بخشی از گروه تربیت و رشد فرزند متأسفانه به او میآموزد که سختی دادن انسان امری پذیرفتنی به حساب میآید. وقتی که با خواسته فرزندتان مخالف هستید، چگونه بایستی خوی کنید؟
زمانی که می خواهید به او نه بگوئید چهطور بایستی خلق کنید؟
یکیاز مهمترین نگرانیهای والدین در جامعه ها امروزی، عدم اطاعت و رفتارهای پرخاشگرانه نوجوانان می باشد. راههای سنتی تأثیر خود را برای تربیت فرزندان از دست داده اند و رواج آزادی بی حد و حصر سبب تشدید ایرادات رفتاری شدهاست. همان گونه که نوجوانان بالغ می شوند تامل و افکارشان هم تغییر میکند.در سالهای اولیه بخش زیادی از تامل آنها به وسیله والدین بعد معلمین و بعدها توسط خود آنها که همچنان به سوی استقلال بیشتر جنبش می کنند در اختیار گرفتن میشود.
همانگونه که نوجوانان مجرب تر می شوند، والدین و آموزگاران از اصلاحات مستقیم رفتاری آن ها به سمت عامل، رای زنی و تصمیم گیری مشترک تکان می کنند. درصورتی که آنها هنوز به امداد نیاز داراهستند جای این که راه حل خودتان را به آنها تحمیل فرمایید به عنوان میانجی مداخله کرده نوجوانان را به راه و روش حـل مـوفقیت آمیز مشکل شان ارشاد فرمائید.
از آنجایی که نوجوانان نیاز به استخراج مهارت های جدید دارا هستند، می بایست تلاش کنیم که این مهارت ها را در شرایط های متفاوت به کار بگیرند.اصلاح الگوهای اطلاعات و اندیشه نوجوانان همپا تغییر در عادات آنها باید خویشتنداری بهتری را ساخت کند. رویکردهای مختلف درمانی برای حل بحران نافرمانی و اختلالات رفتاری کودک ها و نوجوانان ارائه شده و مطالعات متعددی بر روی آنها صورت گرفته می باشد. از در میان این رویکردها، نحوه آموزش والدین ( مهارت والدگری) به عنوان یک کدام از مهمترین شیوه ها برای کمک به نوجوانان دچار به خطاها رفتاری مطرح هست.
نوجوان پرخاشگر
نوجوان پرخاشگر، درک متفاوتی از فقید نسبت به بچه های غیر پرخاشگر دارد. آنها تصور می کنند عالم محل خشونت می باشد و نگرش مردم نسبت به آنها یار و همدم با طرد و بی اعتنایی است. آنان اخلاق و رفتار های خشن را برای حل مسائل خود بر می گزینند. بیشتر خلق های خشن از سرشت ( اخلاق و خو) و عوامل محیطی نشأت گرفته اند. در بسیاری از نوجوانانی که اشتباهات رفتاری داراهستند، کارداران محیطی نقش بسزایی ایفا می کنند. دست اندرکاران محیطی مهم شامل واکنش های خشن و بدرفتاری با نوجوان به وسیله والدین یا بی توجهی و بی اعتنائی والدین به نوجوانان و عدم پاسخ به نیازهای هیجانی آنها هست. اکثر این نوجوانان مهارت های اجتماعی را فرا نگرفته اند. آنان نمی دانند چهگونه با دیگران همکاری کنند، چه گونه احساساتشان را بیان کنند و یا چطور مشکلاتشان را حل کنند.
خانواده ی نوجوان پرخاشگر برای در دست گرفتن یک دیگر از رفتار های منفی استفاده می کنند. در چنین خانواده هایی والدین اکثر اوقات امر دهنده، شماتت کننده و انتقادگرند. از طرفی کودک ها هم روش یکدندگی و قشقرق راه و روش پرت کردن و انتقاد کردن را برای کنترل والدین خود پیش می گیرند.
مشکلات نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری
۱- اشتباهات اجتماعی
این نوجوانان در فهم و فهم و شعور احساسات و افکار دیگران در گیر اختلال هستند و اغلب فکرمیکنند سایر افراد آنهارا طرد می کنند. به همین علت در روابطشان با خشونت رفتار می کنند که این خود سبب ساز طرد بیشتر آنها میگردد.
۲- خطاها احساسی و هیجانی
این نوباوه ها در طول زندگیشان بیشتر واکنش منفی از محیط دریافت کرده اند تا عکس العمل مثبت و این آیتم سبب ساز میشود که اعتماد بهنفس آن ها پائین باشد و مأیوس و ناامید شوند و به سمت افسردگی پیش فرایند.
۳- مشکلات تحصیلی
افت سعی تحصیلی فی مابین نوجوانان پرخاشگر بیشتر هست. آنها به دلیل ایرادات رفتاری که در مدرسه داراهستند در ارتباط با معلمین دچار ایراد میگردند که این خود خطاها تحصیلی را بهدنبال دارااست. در عین حال آنها در اعمال تکالیف، طراحی برنامه دروس، مهارت های استیناف و ارتباط با همکلاسی هایشان هم دچار نقص میشوند. این ها نیز به نوبه خود منجر اشتباهات تحصیلی می گردد.
۴- اشتباهات ارتباطی
نوجوانانی که اختلالات رفتاری دارا هستند مشکلات عدیده ای درخصوص با اعضای خانواده، دوستان و همکلاسان خود داراهستند.
قبل از همت برای حل تعارض، آیتم های بروز تعارض را مدیریت فرمایید.
تصور عمومی مطابق آن می باشد که والد بودن و تربیت فرزندان خصوصیتی می باشد که بعد از تولد فرزند به والدین اعطا می گردد. در حالی که والد بودن یک مهارت میباشد و مثل هر مهارت دیگر نیاز به فراگیری دارااست. والدین در بالا نمیدانند در مقابل رفتارهای نامناسب فرزندان چه برخوردی دکتر روانشناس بکنند و با تمسک به روشهای سنتی گاه منجر تشدید آن میگردند.
من هرگز با پدر و مادرم اینگونه حرف نزدم. شما این پاراگراف را از پدر و مادر ها بسیار می شنوید که کاملاً هم صراحت دارد. از آنجا که والدین گاهی با رفتارهای بسیار ناخوشایندی از سوی فرزندان خود روبرو میشوند بدین منفعت میرسند که شاید در تربیت فرزندانشان غلط کرده اند.
پدر و مادران به این منفعت رسیدند که چنانچه خوف و تنبیه از میدان یاد دادن و تربیت فرزندان برداشته شود، بچه ها به بزرگسالانی خوب، شادتر و مهربان تر تبدیل خواهند شد. این نظر درست بود ولی نقص بزرگتری را موجب شد و آن اینکه نوپا ها درصورتی که از امکان تنبیهی مشقت بار که جای خود را در روانشناسی نوین به ارائه تقویت منفی یا محروم سازی داده می باشد نگران نباشند و برخلاف خردسال ها نسل پیش از پدر و مادر خود حساب نبرند در بدخلقی و شکایت کردن مداوم، آزاد خواهند بود.
در نسل پیشین، بچه ها می دانستند مرزی وجود دارد که نمی توانند از آن فراتر فرایند حتی زمانی که تنبیه بدنی در فعالیت نبود خردسال ها نتایج ناگفته و ناشناخته رفتارشان را همواره در نظر داشتند.
به لحاظ میرسد اینگونه راهکارها کم و بیش مؤثر واقع می شوند،اما تأثیر آنها در اطاعت فوری بسیار کمتر از خوف از تنبیه بدنی خواهد بود. با تهدیدهای ملایم یا فارغ از آن فرزندان امروزی به احتمال زیاد بی درنگ از فرمان تبعیت نخواهند کرد. اگرچه طفل ها دیگر آنگونه که در اثر هراس از تنبیه بدنی ممکن بود از پدر و مادر اطاعت کنند،از مراد های والدین خود پیروی نمی کنند البته باز هم پدر و مادران اینک و همیشه توانایی و نفوذ کافی برای پرورش فرزندانی که به شیوه تربیتی مورد نظر آنان خلق و خوی کنند خواهند داشت.این توانگری از وابستگی خود به خودی و علاقه فی مابین پدر و مادر و فرزندان سرچشمه می گیرد و ازآنجاکه این وابستگی بسیار ژرف میباشد قدرتی که از آن برمیخیزد نیز برای خریدن همگی هدف های تربیتی بیش از اندازه کافی هست.
پدر و مادر جداگانه از هر گونه نفوذ بر پایه ی خوف، توان زیادی بر فرزندان خود دارند. فقط مورد نیاز هست بدانند این قدرت و نفوذ خود را به چه شکل بکار گیرند. بسیار بهتر می باشد که تنبیهات شدید، دیگر به عنوان بخشی از مجموعه تعلیم و تربیت پذیرفتنی نیست، زیرا این تنبیهات فقط بازدارنده هایی را بر خوی فرزندان تولید می کنند که بر پایه ی ترس به وجود میآیند، هراس از آنچه سایرافراد ممکن میباشد نسبت به او انجام دهند.آنچه این تنبیهات به خردسالان فراگیری داده است یا خواهد داد این می باشد که مراقب باشند گیر نیفتند.در واقع این طرز تربیتی هیچ بهبودی در فهم و دوراندیشی حقیقی فرزندان ایجاد کرد نخواهد کرد.
بسیار اساسی میباشد که متاسفانه هر تنبیهی از قیمت و عنایت مشقت دادن به انسان می کاهد. به این استدلال ساده که تنبیه کردن همان رنج دادن عمدی سایرافراد میباشد. پدر و مادر قرار می باشد در دنیای فرزندشان خوبی ها را به او عرضه کنند. پیام ضمنی رفتاری که با قصد و نیت برای آن ها مشقت ساختوساز می کند این می باشد که مشقت دادن وسیله ای پذیرفتنی برای رسیدن به هدف می باشد. تنبیه کردن به عنوان بخشی از گروه تربیت و رشد فرزند متأسفانه به او میآموزد که سختی دادن انسان امری پذیرفتنی به حساب میآید. وقتی که با خواسته فرزندتان مخالف هستید، چگونه بایستی خوی کنید؟
زمانی که می خواهید به او نه بگوئید چهطور بایستی خلق کنید؟
یکیاز مهمترین نگرانیهای والدین در جامعه ها امروزی، عدم اطاعت و رفتارهای پرخاشگرانه نوجوانان می باشد. راههای سنتی تأثیر خود را برای تربیت فرزندان از دست داده اند و رواج آزادی بی حد و حصر سبب تشدید ایرادات رفتاری شدهاست. همان گونه که نوجوانان بالغ می شوند تامل و افکارشان هم تغییر میکند.در سالهای اولیه بخش زیادی از تامل آنها به وسیله والدین بعد معلمین و بعدها توسط خود آنها که همچنان به سوی استقلال بیشتر جنبش می کنند در اختیار گرفتن میشود.
همانگونه که نوجوانان مجرب تر می شوند، والدین و آموزگاران از اصلاحات مستقیم رفتاری آن ها به سمت عامل، رای زنی و تصمیم گیری مشترک تکان می کنند. درصورتی که آنها هنوز به امداد نیاز داراهستند جای این که راه حل خودتان را به آنها تحمیل فرمایید به عنوان میانجی مداخله کرده نوجوانان را به راه و روش حـل مـوفقیت آمیز مشکل شان ارشاد فرمائید.
از آنجایی که نوجوانان نیاز به استخراج مهارت های جدید دارا هستند، می بایست تلاش کنیم که این مهارت ها را در شرایط های متفاوت به کار بگیرند.اصلاح الگوهای اطلاعات و اندیشه نوجوانان همپا تغییر در عادات آنها باید خویشتنداری بهتری را ساخت کند. رویکردهای مختلف درمانی برای حل بحران نافرمانی و اختلالات رفتاری کودک ها و نوجوانان ارائه شده و مطالعات متعددی بر روی آنها صورت گرفته می باشد. از در میان این رویکردها، نحوه آموزش والدین ( مهارت والدگری) به عنوان یک کدام از مهمترین شیوه ها برای کمک به نوجوانان دچار به خطاها رفتاری مطرح هست.
نوجوان پرخاشگر
نوجوان پرخاشگر، درک متفاوتی از فقید نسبت به بچه های غیر پرخاشگر دارد. آنها تصور می کنند عالم محل خشونت می باشد و نگرش مردم نسبت به آنها یار و همدم با طرد و بی اعتنایی است. آنان اخلاق و رفتار های خشن را برای حل مسائل خود بر می گزینند. بیشتر خلق های خشن از سرشت ( اخلاق و خو) و عوامل محیطی نشأت گرفته اند. در بسیاری از نوجوانانی که اشتباهات رفتاری داراهستند، کارداران محیطی نقش بسزایی ایفا می کنند. دست اندرکاران محیطی مهم شامل واکنش های خشن و بدرفتاری با نوجوان به وسیله والدین یا بی توجهی و بی اعتنائی والدین به نوجوانان و عدم پاسخ به نیازهای هیجانی آنها هست. اکثر این نوجوانان مهارت های اجتماعی را فرا نگرفته اند. آنان نمی دانند چهگونه با دیگران همکاری کنند، چه گونه احساساتشان را بیان کنند و یا چطور مشکلاتشان را حل کنند.
خانواده ی نوجوان پرخاشگر برای در دست گرفتن یک دیگر از رفتار های منفی استفاده می کنند. در چنین خانواده هایی والدین اکثر اوقات امر دهنده، شماتت کننده و انتقادگرند. از طرفی کودک ها هم روش یکدندگی و قشقرق راه و روش پرت کردن و انتقاد کردن را برای کنترل والدین خود پیش می گیرند.
مشکلات نوجوانان مبتلا به اختلالات رفتاری
۱- اشتباهات اجتماعی
این نوجوانان در فهم و فهم و شعور احساسات و افکار دیگران در گیر اختلال هستند و اغلب فکرمیکنند سایر افراد آنهارا طرد می کنند. به همین علت در روابطشان با خشونت رفتار می کنند که این خود سبب ساز طرد بیشتر آنها میگردد.
۲- خطاها احساسی و هیجانی
این نوباوه ها در طول زندگیشان بیشتر واکنش منفی از محیط دریافت کرده اند تا عکس العمل مثبت و این آیتم سبب ساز میشود که اعتماد بهنفس آن ها پائین باشد و مأیوس و ناامید شوند و به سمت افسردگی پیش فرایند.
۳- مشکلات تحصیلی
افت سعی تحصیلی فی مابین نوجوانان پرخاشگر بیشتر هست. آنها به دلیل ایرادات رفتاری که در مدرسه داراهستند در ارتباط با معلمین دچار ایراد میگردند که این خود خطاها تحصیلی را بهدنبال دارااست. در عین حال آنها در اعمال تکالیف، طراحی برنامه دروس، مهارت های استیناف و ارتباط با همکلاسی هایشان هم دچار نقص میشوند. این ها نیز به نوبه خود منجر اشتباهات تحصیلی می گردد.
۴- اشتباهات ارتباطی
نوجوانانی که اختلالات رفتاری دارا هستند مشکلات عدیده ای درخصوص با اعضای خانواده، دوستان و همکلاسان خود داراهستند.